قبل از انتخابات، وقتی با تمام وجود سعی میکردیم که دوستان ، آشنایان و هر آنکس که به نحوی با او در ارتباط بودیم را به شرکت در انتخابات و رای دادن به کاندیدای مقبولتر، ترغیب کنیم، ایشان ما را به طرفداری از رژیم و خیانت متهم میکردند و میگفتند شما با رای دادن دارید به رژیم مشروعیت میدهید.
بعد از پیروزی میر حسین در انتخابات و کودتای رژیم، ایشان ذوق زده تر از رژیم ما را سرکوفت زدند که دیدید! بلاهت کردید رای دادید این هم نتیجه اش! زنده باد خودمان که رای ندادیم و خودمان را ملعبه این رژیم نکردیم.
در ابتدای اعتراضات به کودتا، گروهی از ایشان در خارج از کشور با پرچم شیروخورشید نشان، شعار مرگ بر موسوی دادند.
در ادامه روند اعتراضات و با مشاهده اقبال گسترده ملت ایران از جنبش سبز، گروهی از ایشان جامه سبز پوشیدند و با مردم سبز همراه شدند.
اکنون خیلی از ایشان خود را مالک اصلی جنبش سبز میدانند و با طرح شعار های افراطی بهانه به دست رژیم برای سرکوب شدیدتر می دهند و با بیان آرمانهای دور از دسترس و متهم کردن سران جنبش با استناد به گذشته آنها از همگرا شدن مطالبات جنبش ممانعت بعمل می آورند.
مالک اصلی جنبش سبز کیست؟
آیا ایشان هستند؟
به باور نگارنده مالک این جنبش همه هستند ما و ایشان ندارد، هر کس با هر عقیده و دین و مذهب به شرط آنکه در جهت به ثمر رسیدن آن گام برداریم.
سی سال است که خیلی از مخالفان شعار های افراطی میدهند به هیچ نتیجه ایی کمتراز رسیدن به اهداف آرمانی رضایت نمیدهند. آنهم برق آسا و بدون هیچ راهکاری!
حماسه دوم خرداد و جنبش اصلاحات با بحران آفرینی های رژیم در داخل مواجه شد، بالا بردن سطح انتظارات از جنبش توسط تندروها باعث دلسرد شدن مردم از اصلاحات شد و عدم حمایت مردم از جنبش باعث قدرت گرفتن اقتدار گرایان شد.
اگر خود را مالک جنبش سبزمیدانیم باید سعی در به نتیجه رسیدن آن بکنیم. چطور؟
- با سعی در همگرایی در خواسته های جنبش.
-از تند روی خودداری شود تا جنبش از نفس نیفتد، طرح خواسته های حداکثری به پیروزی جنبش کمک نمی کند.
-از ایراد گرفتن بی حاصل از یکدیگر ویا از سران جنبش تا آنجا که می توان باید پرهیز کرد مخصوصا از نفی کردن یکدیگر باید بشدت باید پرهیز کرد. اختلافات را زمانیکه حکومت کمی دمکرات شد، مردم با صندوق های رای حل خواهند کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر