۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

سه نکته مبهم در حمله مهاجمین به پایگاه اشرف!

هیچکس از کشته شدن یک عده آدم بی دفاع خوشحال نمیشود، اما با سابقه ایی که از مجاهدین سراغ داریم، اگر روزی بشنویم که قسمتی یا تمام ماجرای کشتار اشرف بدستور خود کادر بوده اصلا متعجب نمیشوم! درست است که اینها خلع سلاح شده بودند ولی شکی ندارم که مقداری اسلحه مهمات برای روز مبادا در اشرف پنهان کرده بودند! اما نکات مبهمی در داستانهایی که توسط مجاهدین در فضاهای مجازی منتشر شده، وجود دارد که جریان این اتفاقات را بسیار مشکوک مینمایاند! - اول اینکه اینها همه افراد را به لیبرتی منتقل کردند و بدلایل مشکوک از انتقال 100 نفر امتناع میکنند، به نظر میرسد که بخشی از این 100 نفر مورد اطمینان سازمان نیستند و احتمال میرود که از این 100 نفر تعدادی از مطرودین و در بازداشت سازمان بوده باشند که امکان انتقال آنها بدون لو رفتن وصعیت بازداشت ایشان وجود نداشته و سازمان باید راهی برای از میان برداشتن این زندانیان می یافت! - دوم اینکه اگر سناریو کشته شدن افراد دست بسته را توسط حمله کنندگان را بپذیریم آنوقت این سوال پیش می آید که حمله کننده ها چرا باید وقت صرف گنند برای بستن دست مقتولین و بعد به آنها شلیک کنند؟ مقتولین مورد حمله قرار پرفته بودند زندانی محاجمان نبودند که به این نحوه کشته شدند!! - سوم اینکه در فیلمی که توسط مجاهدین منتشر شده و مهاجمین را با لباس مخصوص و جلیقه ضد گلوله نشان میدهد که در خال حمله هستند! ولی در عکسها ی مقتولین افرادی را نشان میدهد که با همان لباس و جلیقه جزو تیر خورده و کشته شدگان هستند! آیا این هم لباسی اتفاقی بوده است؟ مشاهده اینکه سپاه پاسداران اعلامیه میدهد و از این حادثه ابراز خشنودی میکند، جای تعجب ندارد! این اولین بار نیست که جنایت کارها در دو سوی جبهه کارزار مشابه یکدیگر عمل میکنند!

۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

انورسادات: یک استثناء در دنیای سیاست امروز!

دنیای سیاست امروز، دنیایی که کمترین انطباق با ارزشهای انسانی در آن یافت میشود، دنیایی که روابط بین اهالی اش معنایی غیر از معانی ارتباطات متعارف بین انسانهاست! جایی که کسب قدرت بیشتر، نیرومندترین و تعیین کننده ترین گفتمان است و جایی که حرف زور حرف حساب است و جان انسانها همجون سکه های سیاه در بین انگشتان زورمداران رد وبدل می شوند!! در دنیای سیاست دوستی تنها یک پروتکل است که با عناوین قدرت گره خورده و در بهترین حالت تابعی است از منافع ملی! دوستی آدمها در این دنیا به هیچ وجه دوستی دو شخصیت حقیقی نیست و بسته به شرایط سیاسی کشورهای متبوع میتواند بوجود آید و یا خاتمه یابد! اما انور سادات یک استثناء بود! او با به ثمر رساندن پروسه صلح در کمپ دیوید نشان داد که برخلاف سلف خویش (جمال عبدالناصر) قصد ندارد با شعار های تو خالی عامه پسند برای خود محبوبیت زرد دست و پا کند اوتابت کرد که سیاستمداری دلسوز برای مملکت خود است و زمانیکه مصالح ملی کشورش ایجاب کرد او بدون در نظر گرفتن عواقب قابل پیش بینی راه صلح را در پیش گرفت و عملا از جاه طلبی جمال عبدالناصر در رهبری جهان عرب چشم پوشی کرد و عملا جهان عرب آن زمان را از خود رویگردان کرد! خصوصیات برجسته این ابر مرد مصری به اینجا ختم نشد! پذیرایی او از شاه فقید ایران، زمانی که او شاهی شکسته خورده و رانده شده بود و زمانی که حتی قدرتمند ترین متحد سابق شاه راضی شده بود او را به انقلابیون خشمگین تسلیم کند! آن هم تنها به اعتبار دوستی پیشین! رویدادی بود که در تاریخ اگر بی نظیر نباشد، کم نظیر است! انور سادات مردی باهوش بود و او از عواقب این پذیرش که قرار گرفتن در مقابل حکومت انقلابی ایران بود آگاه بود ولی خصوصیت برجسته شخصیت او باعث شد که علیرغم همه خطرات به دوست قدیمی خود که حالا ناتوان و آواره بود پناه دهد و از او پذیرایی شاهانه به عمل آورد! این اتفاقی است که متعلق به زمان معاصر نیست! و او انور سادات مردی بود که به زمان و مکان خود تعلق نداشت، او مردی بود با خصوصیات اخلاقی از گذشته های دور! و سیاست مداری آینده نگر ودلسوز شاید متعلق آینده های دور... او یک استثناء بود.....

۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

رنگ بالاترین 88، رنگ بالاترین امروز!

چهار سال قبل رنگ صفحه بالاترین رنگ سبز خیابان های تهران بود!
لابلای لینک ها در بالاترین عطر شور و شوق جوانان ایرانی پیچیده بود!
اما امروز چه شده؟ کجا رفتند آن کاربران پرشور چهار سال پیش بالاترین؟  

۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

بلاخره رای بدهیم یا ندهیم؟

تا زمانیکه نیاموزیم چطور از گزینه های حداقلی استفاده کنیم متاسفانه هرگز به هیچ گزینه حداکثری دست نخواهیم یافت!
و اگر نیاموزیم که چطور با واقعیت پیرامون خود کنار بیاییم، تا ابد در باتلاق اوهام خود غوطه ور خواهیم ماند و راه به جایی نخواهیم برد!
من بسیار مشتاق هستم که کسی بطور شفاف و مستدل فایده رای دادن و یا ندادن و یا یک راه سومی اگر هست را به من بگوید، تا من خودم به نفع آن شروع به تبلیغ و اطلاع رسانی بکنم،
متاسفانه در اغلب بحث ها  در بالا ترین یا جاهای دیگر بازار دشنام و اتهام زنی به طرف مقابل بسیار داغ است، بسیاری بطور حرفه ایی و سازمانیافته مشغول مسموم کردن فضای بحث آزاد هستند و هر جا که گروهای مختلف فکری مشغول بحث هستند بلافاصله خود را وارد کرده و با بوجود آوردن فضای احساسی مانع از برخورد منطقی و نتیحه گیری مناسب میشوند.
من خودم هم از نظر احساسی بسیار مشکل دارم با شرکت در انتخابات رژیم جهل و فساد و بسیار خوشوقت میشوم اگر کسی چند دلیل منطقی بیاورد که تحریم و بی تفاوتی گزینه مناسب تری است،  ولی در عوض تنها چیزی که از به ظاهر طرفداران این گفتمان در یافت میکنم یا شعار است و یا اتهام و یا دشنام!!
من خودم میدانم که هاشمی جنایتکار است و بزرگترین جنایت اثبات شده او بر سر کار آوردن خامنه ایی است، لازم نیست که این را مرتب به ما گوشزد کنید ولی مگر شما قدرتمداری را سراغ دارید که سابقه چشت سرش پر از حرف و حدیث نبوده باشد؟ مگر رضا شاه که خود منشاء خدمات بیشمار به کشورش بوده است دستش به خون بسیاری آلوده نبود؟ مگر خوشنام تر از امیر کبیر کس دیگری را داریم که دوست و دشمن در و طن پرستی او و خدمات بی شمارش گواه هستند، مگر ایشان دستور اعدام باب و بسیاری از بهاییان را صادر نکرد؟ ولی همین رضا شاه اگر امروز بود و در هر انتخاباتی اگر بهترین گزینه بود، من به او رای میدادم حالا اگر99 درصد هم امکان تقلب بود باز هم من برای آن یک درصد رای میدادم حتی با علم اینکه نقاط سیاهی در سابقه ایشان است اما از آنجاییکه به احتمال قوی ایشان میتوانستند تاثیرات مثبتی برای کشور باشد من به او رای میدادم!